ترجمه مقاله

دردستانی

لغت‌نامه دهخدا

دردستانی . [ دَ س ِ] (حامص مرکب ) درد گرفتن . || به مجاز، غمخواری . به رنج و درد و غم دیگران رسیدن :
دردستانی کن و درمان دهی
تات رسانند به فرماندهی .

نظامی .


ترجمه مقاله