ترجمه مقاله

درازکار

لغت‌نامه دهخدا

درازکار. [ دِ ] (ص مرکب )کنایه از شخصی است که مرتکب کارهایی شود که زیاده بر حالت و مرتبه ٔ او باشد، و متکلم به سخنان لاف و گزاف گردد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) :
درازکار بودگر به کسوت کملی
به تاج و تخت کند میل رای پیر و گدای .

رضی الدین (از آنندراج ).


ترجمه مقاله