دبستانی
لغتنامه دهخدا
دبستانی . [ دَ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب به دبستان . || شاگرد دبستان . شاگرد مکتب .طفل دبستان . طفل مکتب خانه . (برهان ). بچه مکتبی . سبق خوان . متکلم . دیسانی . (لغت محلی شوشتر) :
شو گوش خرد برکش چون طفل دبستانی
تا پیر مغان بینی در بلبله گردانی .
ز هفت ساله دبستانیان دعا اینست
که باد عمر تو صدبار برتر از هفتاد.
شو گوش خرد برکش چون طفل دبستانی
تا پیر مغان بینی در بلبله گردانی .
خاقانی .
ز هفت ساله دبستانیان دعا اینست
که باد عمر تو صدبار برتر از هفتاد.
کلامی اصفهانی (از جهانگیری ).