ترجمه مقاله

دائر

لغت‌نامه دهخدا

دائر. [ءِ ] (ع ص ) گِردگَرد. گردنده . گردان . گردش کننده . (آنندراج ). || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: نزد اهل هیئت قوسی از مدار روزانه ٔ ستاره را نامندکه در میان مرکز ستاره و دائره ٔ افق قرار دارد و عبدالعلی بیرجندی در هیئت فارسی گفته است : و از مدار یومی کوکب آنچه میان مرکز کواکب و افق واقع شود آن رادائر گویند - انتهی . و آن بر دو قسم است : دائر شبانه و دائر روزانه و هر یک نیز بر دو بخش است : دائر گذشته و دائر باقی که دایر آینده نیز گویند. و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تفصیل آن شود. || مقابل بایر: زمینی دائر؛ زیر کشت که در آن کشت شود. مقابل زمین بایر، ناکشته . و نیز رجوع به دایر شود.
ترجمه مقاله