خوشکلغتنامه دهخداخوشک . [ خوَش ْ / خُش ْ ](اِ) خشک . مقابل دریا. بر : کیست که او شما را ره نماید در تاریکی در دریا و خوشک چون بسفر روید. (تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 173). رجوع به خشک شود.