خوب و زشت
لغتنامه دهخدا
خوب و زشت . [ ب ُ زِ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) خوب و بد. نیک و بد. زشت و زیبا :
پس آن نامه را زود پاسخ نوشت
پدیدار کرد اندر او خوب و زشت .
بهر سان که ما را رسد خوب و زشت
سر خود نتابیم از آن سرنوشت .
پس آن نامه را زود پاسخ نوشت
پدیدار کرد اندر او خوب و زشت .
فردوسی .
بهر سان که ما را رسد خوب و زشت
سر خود نتابیم از آن سرنوشت .
نظامی .