ترجمه مقاله

خمیرگیر

لغت‌نامه دهخدا

خمیرگیر. [ خ َ ] (نف مرکب ، اِ) عجان . خلیفه . خمیرساز. خمیرگر. آنکه خمیر را ورزد نان پختن را. آنکه در نانوایی خمیر نان آماده کند. در نانوائی آنکه خمیر را ورزد و برای کنده گرفتن مهیا کند. (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله