ترجمه مقاله

خلوص

لغت‌نامه دهخدا

خلوص . [ خ ُ ] (ع اِ) دردی و ثفل که در تک خلاصه ٔ روغن نشیند. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). || (اِمص ) بی آمیغی . صافی . پاکی . (یادداشت به خط مؤلف ).
- خلوص ارادت ؛ پاکی ارادت . بی آمیغی ارادت .
- خلوص اعتقاد ؛ پاکی اعتقاد : حال هر دو... در خلوص اعتقاد به اشباعی تمام آنها کردم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
- خلوص عقیدت ؛ پاکی عقیدت . بی آمیغ عقیدت .
- خلوص نیت ؛ پاکی نیت .صافی نیت .
|| دوستی . یکدلی . پاکدلی . یکی رنگی . (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله