ترجمه مقاله

خشانیدن

لغت‌نامه دهخدا

خشانیدن . [ خ َ دَ ] (مص ) بدندان ریش کردن . (برهان قاطع) :
دریا دو چشم و بر دل آتش همی فزاید
مردم میان دریا وآتش چگونه باید
بی شک نهنگ دارد دل را همی خشاید
ترسم که ناگوارد کایدون نه خرد خاید.

رودکی سمرقندی .


رجوع به خشا شود.
ترجمه مقاله