ترجمه مقاله

خرفع

لغت‌نامه دهخدا

خرفع. [ خ ُ ف ُ ] (ع اِ) خِرْفَع. (دزی ج 1 ص 364). رجوع به خِرْفَع شود. آنچه در بار درخت عشر باشد و آن سوخته ٔ چقماق اعراب است . (منتهی الارب ). || پنبه ٔ تباه بکارنیامدنی در غلاف خود. || آنچه از پنبه زده شده بکمان . (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله