خرت
لغتنامه دهخدا
خرت . [ خ َ ] (ع مص ) سوراخ کردن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || رفتن بر زمین و راههای آن که مخوف نبود. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || دلیلی کردن . (تاج المصادر بیهقی ).