خرامانیدنلغتنامه دهخداخرامانیدن . [ خ ِ دَ ] (مص ) خرامیدن کنانیدن و فرمودن . (ناظم الاطباء). به خرامیدن داشتن . (یادداشت بخط مؤلف ). بخرامان راه رفتن واداشتن . بخرامان روان کردن .