خراب ساختنلغتنامه دهخداخراب ساختن . [ خ َ ت َ ] (مص مرکب ) ویران کردن . منهدم نمودن . از بین بردن : و خانه های کوچک و بزرگ را خراب سازند. (مجالس سعدی ). || مست کردن دیگری . بمستی سخت انداختن .