ترجمه مقاله

خذام

لغت‌نامه دهخدا

خذام .[ خ ِ ] (اِخ ) نام پدر خنساء است بعضی او را پسر ودیعه نام برده اند و بعضی دیگر پسر خالد. ابونعیم می گوید: کنیه ٔ او ابوودیعه است . صاحب مبسوط و بخاری از طریق خنساء روایت کردند که گفت : پدرم مرا بشوهر سپرد، در حالی که من دختری بیش نبودم . صاحب اصابه این خبر را کریه دانسته است . (از الاصابه قسم 1 ج 1 ص 106).
ترجمه مقاله