ترجمه مقاله

خبث الحدید

لغت‌نامه دهخدا

خبث الحدید. [ خ َ ب َ ثُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) آنچه از آهن که از کوره ٔ آهنگری بیرون افتد. افکنده ٔ آهن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از بحر الجواهر) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). ریم آهن . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). ریر آهن . به پارسی ریم آهن گویند و بشیرازی رمه آهن گویند و قویتر از همه ٔ خبثها بود و آنرا فنجنوش گویند و بهترین وی پولاد املس پاره های کوچک تنگ بود که بر وی خشونت نبود و طبیعت وی گرم و خشک بود در سیم مجفف رطوبت بود و محلل ورمهای گرم و نافع بود جهت خشونت جفن و مقوی معده بود چون با شراب کهن بیاشامند خون بواسیر قطع کند و منع بستنی نکند و چون بخود برگیرند به پشم پاره خون رفتن باز دارد ولی قطع سلس البول کند و سفل را محکم دارد و طلا کردن و چون بیاشامند جهت شیر که در پستان بسته باشد سود دهد مقدار دانگی مستعمل بود و خبث الحدید بقوه مانند زنجرالحدید بود و چون با سکنجبین بیاشامند منع مضرت دوائی که کشنده بود بکند مانند ماذریون و از خوردن خبث الحدید همان عارض شود که از خوردن براده ٔ حدیدعارض شود و علاج وی همچنان کنند که کسی براده ٔ حدید خورده باشد و اولی آن که مدبر کنند. صنعت آن برگیرندخبث الحدید و سحق کنند و در سرکه ٔ انگوری خیسانند چهارده شبانروز پس خشک و سحق کنند و با روغن بادام بریان کنند بعداً از آن مستعمل کنند منفعت آنست که باه را زیاده کند و ورم سپرز را تحلیل دهد و معده و جگرو سپرز و هر اعضاء که محتاج به تخفیف بود و قبض و تقطیر البول و قرحه ٔ امعاء و مثانه بغایت نافع بود و بدل خبث الحدید مدبر اطریفل کوچک بوده و بدل غیر مدبر خزف بود. (از اختیارات بدیعی ). حکیم مؤمن آرد: بفارسی ریم آهن گویند بهترین خبثها و مستعمل او آنست که با سرکه ساییده و خشک کرده باشند و بسیار مبالغه در سحق آن نموده در دوم گرم و در سیم خشک و بغایت مجفف و مقوی مقعد و معده و بواسیر و طحال رطبه و رفع رطوبات باطنی و جهت قرحه ٔ امعاء و مثانه مجرب و با زرده ٔ تخم مرغ بقدر یک دانگ او جهت تحریک باه مرطوبین که مأیوس باشند به غایت مؤثر و با سکنجبین جهت ادویه ٔ قتاله و ضماد او جهت تحلیل اورام حاره و شیر منعقد در پستان و اکتحال او جهت خشونت پلک چشم و قطور اوجهت پاک کردن چرک گوش نافع و مضر شش و مصلحش کتیرا و عسل و قدر شربتش تا دو دانگ و دو درهم او کشنده است و چون او را بیست بار با آب و عسل بسایند و خشک کنند و بعد از آن با روغن زیتون بقدری که سه انگشت بر بالای او بر آید بجوشانند تا ثلث روغن بسوزد و حرف بابلی و عسل لعوق بسازند و هر روز یک دو انگشت از آن تناول نمایند جهت صاف کردن آواز و تقویت بدن و نیکویی رخسار و اخراج فضلات بدن بی عدیل است و هر گاه در روغن زیتون بجوشانند و با عسل معجون کنند بدستور همین آثار دارد. (از تحفة المؤمنین ). || آن ذراتی از آهن که در آن خیری نیست . (از اقرب الموارد). || غشی که همراه آهن است . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط).
ترجمه مقاله