خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ذؤیب الهذلی . علامه شنقیطی وی را خالدبن زهیر دانسته و ابوذؤیب را خال اومی داند نه پدر او. اسحاق از یونس حکایت می کند که اهون عیوب شعر زحاف است و زحاف نقص یک جزء است و از سایر اجزاء و این نقصان یا اخفی است یا اشنع چون «کاف »کلمه ٔ «سواک » در این بیت خالدبن ابی ذؤیب الهذلی :
لعلک اما ام ّ عمرو تبدلت
سواک خلیلا شاتمی تستخیرها.
لعلک اما ام ّ عمرو تبدلت
سواک خلیلا شاتمی تستخیرها.
(از الموشح ص 83).