ترجمه مقاله

خالد

لغت‌نامه دهخدا

خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن معمربن سلیمان بن الحارث بن شجاع بن الحارث بن سدوس السدوسی . وی را ادراک زمان نبی دست داد. ابواحمد عسکری میگوید: در زمان عمر وی رئیس طایفه ٔ بکربن وائل بود. در کتاب «البیان »جاحظ آرد: چون مجراةبن ثور شهادت یافت ریاست بکر راعمر در این عهد به او داد و عثمان نیز بعد از آن ریاست را به شقیق بن مجراة سپرد و سپس به حصین بن المنذرواگذار کرد. بنا بر نقل یعقوب بن سفیان خالد در جنگ جمل و صفین با علی بود و در زمره ٔ امراء لشکر علی قرار داشت . شاعری این مطلب را در بیت زیر آورده است :
معاوی امر خالدبن معمر
فأن» لولا خالد لم تؤمرا.
(از الاصابة ج 1 قسم 3 ص 147). دراعلام زرکلی آمده است : معاویه وی را امارت ارمنستان داد و وی قصد آن بلاد کرد ولی در راه به نصیبین درگذشت ، حدود 50 هَ . ق . (670 م .). (از اعلام زرکلی ج 1 ص 285).
ترجمه مقاله