ترجمه مقاله

خالد

لغت‌نامه دهخدا

خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد مروزی ، مکنی به ابویزیدبن یحیی . وی بندار کرمان بود و چون سیمجور از سیستان بگریخت و به راه قهستان برفت او نامه به مقتدر نوشت اندر حدیث سیستان و او را بر این نامه نویسی محمدبن حمدان ترغیب کرد. (از تاریخ سیستان چ 1314 هَ . ش . ص 302). وی در معیت فضل بن حمید در سال 301 هَ . ق . که احمدبن اسماعیل سامانی کشته شد و پسرش نصر جای او نشست به سیستان رفت و سپس با فضل بر غزنه و بُست دست یافت و بعداً فضل او را تنها گذارد واو به تنهائی دست اندر کار شد و بر خلیفه عصیان آورد. (از شرح حال رودکی به قلم سعید نفیسی ج 1 ص 400).
ترجمه مقاله