ترجمه مقاله

خاطرخواه

لغت‌نامه دهخدا

خاطرخواه . [ طِ خوا / خا ] (ن مف مرکب ) عاشق (در اصطلاح لوطیان ). مورد علاقه . مورد میل :
صفحه ٔ تصویر عالم دیده ایم
هیچ نقشی نیست خاطرخواه ما.

واضح (از آنندراج ).


آه در دل ناله بر لب سینه چاک
آن چنان گشتم که خاطر خواه تست .

سنجر کاشی (از آنندراج ).


رشته ای برگردنم افکنده دوست
می کشد هر جا که خاطر خواه اوست .
ترجمه مقاله