ترجمه مقاله

حکم المستنصر

لغت‌نامه دهخدا

حکم المستنصر. [ ح َ ک َ مُل ْ م ُت َ ص ِ ] (اِخ ) نام پادشاه نهم از ملوک اموی اندلس است . وی به سال 350 هَ . ق . پس از وفات پدرش عبدالرحمن ناصر لدین اﷲ بتخت سلطنت جلوس کرد. او همواره حامی علم و هنر بود و پس از جلوس جدیت خود را در این باب بیشتر کرد و کشور اندلس را بشکل یک باغ علم و معرفت درآورد، ارباب علم و هنر بعزت و احترام رسیدند و مظهر الطاف بیکران شاهانه واقع شدند. دربارش مجمع علما و دانشمندان بود و در همه جا بتأسیس مدارس پرداخت . کتابخانه ها و انجمنهای معارف دائر ساخت و وسائل نشر معارف و صنایع و فلاحت و زراعت ایجاد نمود و انواع و اقسام اسباب و ادوات لازمه به استخراج معادن و پیشرفت عمران و آبادی کشور را تهیه و فراهم ساخت تا آنجا که مشعشعترین دوره ٔ تمدن اسلامی را بوجود آورد که در هیچ دوره ای ممالک اسلامی ترقیات عصر او را بخود ندید. سرزمین اندلس بتمام تمدن آن روز میدرخشید. در خلال این احوال میان اهالی اختلاف و مجادله ها پیدا شد و مستنصر را مجبور بجنگ و جدال نمود. در این کشمکش برخی ازقلاع را از پادشاهان لیون و کستاله انتزاع کرد و تمام پادشاهان اسپانیول و فرانسه و بصلح و اتفاق مجبور نمود. او شخصاً عالم و متفنن و پادشاهی رئوف و عادل بود. 15 سال در کمال عدالت فرمانروایی نمود و در سال 366 هَ . ق . درگذشت . رجوع به نفح الطیب ج 1 ص 178، 185 و ابن خلدون شود. و در نفح الطیب آمده که وی در پایان بفلج دچار گشت و در دوم صفر سال 362 هَ . ق . پس از 16 سال خلافت در قصر قرطبه درگذشت . (نفح الطیب ).
ترجمه مقاله