ترجمه مقاله

حشو

لغت‌نامه دهخدا

حشو. [ ح َش ْوْ ] (ع مص ) زدن بر حشا. زخم بر شکم زدن . (زوزنی ). || آکندن . آکندن بالش و جز آن به آکنه . پر کردن . انباشتن . مملو کردن . || خرمای بد بار آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن پا. (زوزنی ) || از جای برآمدن دل . || جمع شدن . گرد آمدن حاشوا؛ ای جمعوا.
ترجمه مقاله