ترجمه مقاله

حسن برشته

لغت‌نامه دهخدا

حسن برشته .[ ح ُ ن ِ ب ِ رِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حسن ته برشته . حسن برشته ٔ سوخته . حسن سبزته گلگون :
گل دل ز ما بزور صباحت نمی برد
حسن برشته ٔ سوخته ٔ لاله دیدنی است .

دانش (ازآنندراج ).


چه میدانند حسن ته برشته
که با درکش چه لذتها سرشته .

وحید (در تعریف خشت پز).


به ما آجر از کوره چون رخ نمود
چو حسن برشته دل از ما ربود.

زلالی (از آنندراج ) (غیاث اللغات ).


ترجمه مقاله