ترجمه مقاله

حرید

لغت‌نامه دهخدا

حرید. [ ح َ ] (ع ص ) دور. || تنها. (منتهی الارب ). فرید. وحید. منفرد. ج ، حُرَداء، حِراد. || ماهی قدیدکرده . (منتهی الارب ). || کوکب حرید؛ معتزل منفرد از کواکب . || حی حرید؛ قبیله ٔ منفرد از دیگر قبائل از باب عزت یا قلت . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله