حرافلغتنامه دهخداحراف . [ ح َرْ را ] (از ع ، ص ) در تداول فارسی زبانان ، تیززبان . طلیق اللسان . فصیح . گویا از کلمه ٔ حرف عربی که در تداول فارسی بمعنی سخن است این وصف ساخته شده .