ترجمه مقاله

حدباء

لغت‌نامه دهخدا

حدباء. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث احدب . (معجم البلدان ). مقابل قعساء. شجرة حدباء؛ درخت خمیده . || کار دشوار. (منتهی الارب ). سختی . ج ، حدب . || ناقة حدباء، شتر ماده که استخوان سرین اوپیدا آمده باشد از بس لاغری . (منتهی الارب ). آن ناقه که سرین وی پدید آمده بود از لاغری . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله