ترجمه مقاله

حجو

لغت‌نامه دهخدا

حجو. [ ح َ ج ْوْ] (ع مص ) لغت از اضداد است . اقامت گزیدن در جائی . استادن بجائی . || پاداش دادن . || غالب آمدن در فطانت و چیستان . || بخیلی کردن بچیزی . || بازداشتن . || حجوسرّ؛ نگاهداری راز. رازداری . || لازم گرفتن . || راندن : حجو ریح سفینه را؛ راندن او. || بگمان دعوای چیزی کردن : احجو به خیراً؛ ای اظن به . ظن بردن . گمان بردن . || آوازدادن شتر نر و شناختن شتر ماده آنرا و مایل شدن بسوی وی . || گذاشتن چیزی را. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله