ترجمه مقاله

حبض

لغت‌نامه دهخدا

حبض . [ ح َ ] (ع مص ) بمردن . || باطل شدن حق . (منتهی الارب ) (زوزنی ). حق کسی کم شدن و باطل شدن . (مهذب الاسماء). حق کسی باطل شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || خلاف گمان خیر مردم برآمدن . || کم و ناقص گردیدن قوم . || طپیدن دل و قرار گرفتن آن . یقال : القلب یحبض ؛ ای یضرب ضرباً شدیداً ثم یسکن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله