ترجمه مقاله

حاصور

لغت‌نامه دهخدا

حاصور. (اِخ ) (محاصره شده ) شهر معروفی از شهرهای کنعانیان که یابین بر آن سلطنت داشت ، و یوشع آن را مفتوح ساخته به آتش سوخت (یوشع 11:10 و 11) لکن ثانیاً آباد شده باز پادشاهی از کنعانیان که هم یابین نام داشت نزد آن شهریار رفت (؟). و گمان میرود که لفظ یابین هم مثل فرعون لقب سلسله ای از سلاطین کنعانیان بوده و او همان است که لشکرش بسرداری سیسرا بمقابل باراق برآمده هزیمت یافتند. (داود 4:2-16).پس از آن سلیمان ملک آن شهر را حصاردار کرده (اول پادشاهان 9:15) بعد از تغلث فلاسر (تیگلات پلسر) آن را مفتوح ساخت و ساکنانش را به آشور به اسیری برد. بعضی موضع شهر مرقوم را تل خریبه و دیگران حضیره و یا خرابه حره دانسته اند. و عظمت آن شهر از آیاتی که در ارمیا (49:28-33) وارد است بخوبی معلوم میگردد. || شهری که در طرف جنوبی زمین یهودا واقع بود. (یوشع 15:33). || شهر دیگر در همان حدود (یوشع 15:25) که بگمان ربنسن حضیره ، و بزعم کاندر همان فرّاره ایست که در نزدیکی بیت جبرین واقع است . شهر دیگری در جنوب یهودا (یوشع 15:25) که بگمان کاندر همان خشرم میباشد که بشمال بئر شبع واقع است . و دور نیست که این سه شهر آخری یکی باشند. (قاموس کتاب مقدس ).
ترجمه مقاله