ترجمه مقاله

حارث

لغت‌نامه دهخدا

حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن کعب بن سعدبن زید مناة. یکی از بزرگان عرب جاهلی ،آنگاه که قسمتی از قبایل بنی سعدبن زید مناة و بعضی از قبایل بنی عمروبن تمیم در تیاس تلاقی کردند غیلان بن مالک بن عمروبن تمیم پای حارث قطع کرد، و چون از وی دیت خواستند غیلان سوگند یاد کرد که دیت ندهد و گفت :
لا نعقل الرّجل ولاندیها
حتی تروا داهیةً تنسیها.
سپس جنگها برپا شد و غیلان را چنان مجروح کردند که گمان میرفت کشته شده است و وقتی در ماه محرم با ضبه از محلی میگذشت حارث او را گفت در این محل جوانی را بکشتم و این شمشیر او برگرفتم . ضبه شمشیر را بدید و بشناخت و گفت : ان الحدیث ذوشجون . و با همان شمشیر حارث را بکشت ، مردم ضبة را ملامت کردند که در ماه حرام قتل کردی ؟ ضبة گفت : «سبق السیف العَذَل َ» و این گفته در عرب مثل است . رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 3 ص 22 و ج 6 ص 90 شود.
ترجمه مقاله