جیغوت
لغتنامه دهخدا
جیغوت . [ج َ / ج ِ ] (اِ) توبره ای که از لیف کنند. توبره و سبدی که از لیف سازند. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). توبره و سبدی که از لیف بافند. (برهان ) :
غم عیال نبود و غم تبار نبود
دلم بر آستن آکنده بود چون جیغوت .
رجوع به جیغت شود.
غم عیال نبود و غم تبار نبود
دلم بر آستن آکنده بود چون جیغوت .
طیان .
رجوع به جیغت شود.