جهان آفرین
لغتنامه دهخدا
جهان آفرین . [ ج َ ف َ ] (نف مرکب ) جهان آفریننده . آفریننده و خالق دنیا. خدا :
جهان آفرین را ستایش گرفت
نیایش ورا در فزایش گرفت .
آخر دیری نماند استم استمگران
زآنکه جهان آفرین دوست ندارد ستم .
جهان آفرینت گشایش دهاد
که گر وی ببندد که داند گشاد؟
جهان آفرینت نگهدار باد.
جهان آفرین بر تو رحمت کناد.
جهان آفرین را ستایش گرفت
نیایش ورا در فزایش گرفت .
فردوسی .
آخر دیری نماند استم استمگران
زآنکه جهان آفرین دوست ندارد ستم .
منوچهری .
جهان آفرینت گشایش دهاد
که گر وی ببندد که داند گشاد؟
سعدی .
جهان آفرینت نگهدار باد.
سعدی .
جهان آفرین بر تو رحمت کناد.
سعدی .