جروز
لغتنامه دهخدا
جروز. [ ج ُ ] (اِخ ) موضعی است بفارس که در آنجا بین ازارقه و مردم بصره جنگی روی داد. و در ابیات زیر که بمناسبت واقعه ٔ مزبور سروده شده از آن موضع یادشده است :
وزادنا حنقاً قبلی تذکرهم
لاتستفیق عیون کلما ذکروا
اذا ذکرنا جروزاً والذین بها
قتلی حولان ماقبرو حلاحلهم
تأتی علیهم حزازات النفوس فما
تبقی علیهم و لایبقون ان قدروا.
رأیت یزیداً جامع الحزم والندی
و لاخیر فیمن لایضرو ینفع
اصاب بقتلی فی جروز قصاصها
و ادرک ما کان المهلب یصنع.
و رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 223 و قاموس الاعلام ترکی شود.
وزادنا حنقاً قبلی تذکرهم
لاتستفیق عیون کلما ذکروا
اذا ذکرنا جروزاً والذین بها
قتلی حولان ماقبرو حلاحلهم
تأتی علیهم حزازات النفوس فما
تبقی علیهم و لایبقون ان قدروا.
کعب الاشقری .
رأیت یزیداً جامع الحزم والندی
و لاخیر فیمن لایضرو ینفع
اصاب بقتلی فی جروز قصاصها
و ادرک ما کان المهلب یصنع.
کعب الاشقری (از معجم البلدان ).
و رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 223 و قاموس الاعلام ترکی شود.