ترجمه مقاله

جراح

لغت‌نامه دهخدا

جراح . [ ج َرْ را ] (اِخ ) ابن قبیصه ٔ اسدی . شخصی از خوارج بود که زخم بر ران حضرت امام حسن (ع ) زد. مؤلف حبیب السیر آرد: القصه حسن رضی اﷲ تعالی عنه از آنجا به جانب مداین روان شد. و در اثناء راه شخصی از خوارج که او را جراح بن قبیصه ٔ اسدی میگفتند انتهاز فرصت نمود و زخمی گران برران سید جوانان چنان زد که اثر زخم به استخوان رسیدو عبداﷲبن حنظل باتفاق عبداﷲبن ظبیان جراح را گرفته به قتل رسانیدند. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 24).
ترجمه مقاله