ترجمه مقاله

جدلی

لغت‌نامه دهخدا

جدلی . [ ج َ دَ ] (ص نسبی ) جنگی و کسی که راغب و مایل به جنگ و جدال و خصومت باشد. (ناظم الاطباء).پیکارکش . (یادداشت مؤلف ). || آنکه بسیارجدل کند. آنکه عادت بجدل دارد. اهل جدل . مرد جدال . (یادداشت مؤلف ). آنکه مباحثه و مناظره کند. کسی که در هر کاری ببحث و جدل پردازد. آنکه مقصود خود را بابکار بردن قیاس جدلی اثبات کند. کسی که سعی کند که طرف خود را بهر طریق الزام و افحام کند :
لشکر دیوند جمله اهل جدل
تو جدلی را به خلق در اجلی .

ناصرخسرو.


جدلی فلسفی است خاقانی
تا بفلسی نگیری احکامش .

خاقانی .


- قیاس جدلی ؛ قیاسی که از مشهورات و مسلمات ترکیب شود. یکی از انواع پنجگانه ٔ قیاس . و رجوع به جدل شود.
ترجمه مقاله