ترجمه مقاله

جث

لغت‌نامه دهخدا

جث . [ ج َث ث ] (ع مص ) ترسیدن . || ترسانیدن . || زدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || بریدن . (از منتهی الارب ). || از بیخ و بن برکندن چیزی را. (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). از بن برکندن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بلند کردن زنبور آواز را: جثت النحل ؛ بلند کردآواز را. (از منتهی الارب ). || (اِ) هر خس و خاشاک افتاده در عسل . (منتهی الارب ). چرک انگبین . خرشاء. جُث ّ. رجوع به جث شود. || ملخ مرده . || غلاف میوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله