جان برد
لغتنامه دهخدا
جان برد. [ جام ْ ب ُ ] (حامص مرکب ) سلامت و محفوظ ماندن . (آنندراج ). خلاص و رهائی انفرادی :
بجان برد خود هر کسی گشته شاد
کس از کشته ٔکس نیاورده یاد.
رجوع بجان بردن شود.
بجان برد خود هر کسی گشته شاد
کس از کشته ٔکس نیاورده یاد.
نظامی .
رجوع بجان بردن شود.