تیماس
لغتنامه دهخدا
تیماس . (اِ) بیشه و نیستان و جنگل را گویند و به عربی اجم خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بیشه . (صحاح الفرس ). بیشه و نیستان . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). جنگل و بیشه و ویرانه و ملک لم یزرع و ویران و نیستان . (ناظم الاطباء) :
نهاده روی به حضرت چنانکه روبه پیر
به تیم واتگران آید از در تیماس .
ابوالعباس (از صحاح الفرس و فرهنگ جهانگیری ).
در قوامیس عرب کلمه ٔ دَیماس یا دیماس هست که به معنی لانه و سوراخ زیرزمینی که وحوش به لانه گیرند و امثال آن می باشد و به گمان من تیماس و دیماس یکی تعریب یا تصحیف دیگری است و از شعر ابوالعباس تیماس را به معنی بیشه و نیستان و جنگل گرفته اند به حدس ، و اصل همان دیماس به معنی کن و سرب عربی است و دیماس نیز نام زندانی بود از حجاج بن یوسف ثقفی که برای تاریکی آن به دیماس خوانده می شد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
نهاده روی به حضرت چنانکه روبه پیر
به تیم واتگران آید از در تیماس .
ابوالعباس (از صحاح الفرس و فرهنگ جهانگیری ).
در قوامیس عرب کلمه ٔ دَیماس یا دیماس هست که به معنی لانه و سوراخ زیرزمینی که وحوش به لانه گیرند و امثال آن می باشد و به گمان من تیماس و دیماس یکی تعریب یا تصحیف دیگری است و از شعر ابوالعباس تیماس را به معنی بیشه و نیستان و جنگل گرفته اند به حدس ، و اصل همان دیماس به معنی کن و سرب عربی است و دیماس نیز نام زندانی بود از حجاج بن یوسف ثقفی که برای تاریکی آن به دیماس خوانده می شد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).