ترجمه مقاله

تونگو

لغت‌نامه دهخدا

تونگو. [ ت َ وَ ] (اِ) حجام بود. (فرهنگ جهانگیری ). تانگو. (شرفنامه ٔ منیری ). حجام که تانگو نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). سرتراش وحجام را گویند و به این معنی بجای «واو» آخر «رای » قرشت هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به تونگر و تانگو شود. || جامه دان و صندوق پول . || عنان . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله