تن پروری کردن
لغتنامه دهخدا
تن پروری کردن . [ تَم ْ پ َرْ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را پرورش کردن . (ناظم الاطباء) :
عالم که کامرانی و تن پروری کند
او خویشتن گم است کرا رهبری کند.
عالم که کامرانی و تن پروری کند
او خویشتن گم است کرا رهبری کند.
سعدی (گلستان ).