ترجمه مقاله

تنگ معاش

لغت‌نامه دهخدا

تنگ معاش . [ ت َ م َ ] (ص مرکب ) مفلس و فقیر و بینوا. (ناظم الاطباء). تنگ زیست . (مجموعه ٔ مترادفات ). تنگدست . (از آنندراج ). تنگ عیش . تنگ روزی . تنگ بخت :
به بخل وعده تراش و قناعت عیاش
به صدق تنگ معاش و خوشامد جرار.

عرفی (از آنندراج ).


رجوع به تنگ زیست و تنگدست و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله