ترجمه مقاله

تنمیق

لغت‌نامه دهخدا

تنمیق . [ ت َ ] (ع مص ) نوشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (غیاث اللغات ). نیکو نوشتن کتاب را و آراستن به کتابت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آراستن کتاب به کتابت . (آنندراج ): نمق الکتاب ؛ ای نقش و صور. (تاج المصادر بیهقی ). || نگارین کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله