ترجمه مقاله

تناول کردن

لغت‌نامه دهخدا

تناول کردن . [ ت َ وُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوردن و نوشیدن : هرکس از این قاذورات تناول کردی برجای بیفتادی و جان بدادی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 326). جوانمرد را آتش معده بالا گرفته بود و عنان طاقت از دست رفته ،لقمه ای چند از سر اشتها تناول کرد. (گلستان ). چون بمقام خویش آمد سفره خواست تا تناول کند. (گلستان ).
درویش و پادشه نشنیدم که کرده اند
بیرون از این دو لقمه ٔ روزی تناولی .

سعدی .


به لقمه ای که تناول کنم ز دست کسی
رواست گر بزند بعد از آن به زوبینم .

سعدی .


هیچ چمنده و رمنده از آن شربتی تناول نکرد الا در گلوش گرفته برجای بمرد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 39).
بخواه آب طرب از جام شادی
تناول کن علی رغم زمان را.

؟ (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 101).


رجوع به تناول شود.
ترجمه مقاله