تناوحلغتنامه دهخداتناوح . [ ت َ وُ ] (ع مص ) باهم رویاروی گردیدن . یقال : الجبلان یتناوحان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || وزیدن باد صبا دفعه ای و باد شمال دفعه ای و جنوب دفعه ٔ دیگر. (از اقرب الموارد).