تمنابستن
لغتنامه دهخدا
تمنابستن . [ ت َ م َن ْ نا ب َ ت َ ] (مص مرکب ) آرزو داشتن .خواهش و میل در دل پروراندن . تمناپختن :
هر دل که ز دارالثمر حسن وفا جست
سودای خطا کرد و تمنای تبه بست .
رجوع به تمنا و دیگر ترکیبهای آن شود.
هر دل که ز دارالثمر حسن وفا جست
سودای خطا کرد و تمنای تبه بست .
بابا فغانی (از آنندراج ).
رجوع به تمنا و دیگر ترکیبهای آن شود.