تقاعد کردنلغتنامه دهخداتقاعد کردن . [ ت َ ع ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازایستادن و تغافل و تکاهل کردن . (ناظم الاطباء) : سپاه فرستاد به زمین نوبه و ایشان تقاعد کرده بودند درمال فرستادن . (مجمل التواریخ ). رجوع به تقاعد شود