تفضل کردن
لغتنامه دهخدا
تفضل کردن . [ ت َ ف َض ْ ض ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لطف کردن . احسان کردن . نیکویی کردن :
احسان چرا کنی و تفضل بجای آنک
فردا به روز جنگ و جفا برکشی حسام .
سبک باش ای نسیم صبحگاهی
تفضل کن بدان فرصت که خواهی .
رجوع به تفضل شود.
احسان چرا کنی و تفضل بجای آنک
فردا به روز جنگ و جفا برکشی حسام .
ناصرخسرو.
سبک باش ای نسیم صبحگاهی
تفضل کن بدان فرصت که خواهی .
نظامی .
رجوع به تفضل شود.