تعزیت کردن
لغتنامه دهخدا
تعزیت کردن . [ ت َ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ماتم پرسی کردن و شفقت و مهربانی کردن بسان مرده . (ناظم الاطباء) : روز چهارشنبه بخدمت رفت [ بونصر مشکان ] امیر به لفظ عالی تعزیت کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 346).
تعزیت کرد کی تواند صبر
مرثیت گفت کی تواند غم .
مسعودسعد (دیوان چ یاسمی ص 616).
تعزیت کرد کی تواند صبر
مرثیت گفت کی تواند غم .
مسعودسعد (دیوان چ یاسمی ص 616).