ترجمه مقاله

تسمع

لغت‌نامه دهخدا

تسمع. [ ت َ س َم ْ م ُ ] (ع مص ) فانیوشیدن . (زوزنی ). گوش دادن . (دهار). شنودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شنیدن صدا یا گفتار کسی را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و گویند «اسمعه ُ و اسمع الیه » ای تسمعه ُ پس ابدال و ادغام می شود چنانکه در تزین ازین گویند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || اندک اندک شنیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || گوش داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). گوش نهادن بسوی کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گوش داشتن سوی کسی تا آنچه را پوشیده گوید بشنود. (المنجد).
ترجمه مقاله