ترجمه مقاله

تزلج

لغت‌نامه دهخدا

تزلج . [ ت َ زَ ل ل ُ ] (ع مص ) بلغزیدن پای . (تاج المصادر بیهقی ). لغزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تزلق . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد) : تزلج السهم عن القوس ؛ یعنی تیر از کمان لغزید و گذشت . (از اقرب الموارد). || ایستادن و اصرار کردن بر شرب نبید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). الحاح در نوشیدن شراب . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترجمه مقاله