تزجیة
لغتنامه دهخدا
تزجیة. [ ت َ ج ِ ی َ ] (ع مص ) روزگار گذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ). به نرمی راندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کیف تزجی الایام ؛ ای کیف تدفعها. (اقرب الموارد) : اگر رغبتی هست تا ساعتی بمناولت آن تزجیة روزگار کنیم . (مرزبان نامه ص 84). رکن الدین چون دید که در دست بجز خسران نخواهد داشت و در این مدت که به سوف و لعل تزجیة وقت میکرد. (جهانگشای جوینی ).